معنی گیاه سمغ کتیرا

تعبیر خواب

کتیرا

دیدن کتیرا به خواب، دلیل آن که به قدر آن مال از بخیلی بستاند. - محمد بن سیرین

دیدن کتیرا در خواب بر سه وجه است. اول: فضله مال. دوم: نفع اندک. سوم: کاری خیر با منفعت.
- امام جعفر صادق علیه السلام

لغت نامه دهخدا

کتیرا

کتیرا. [ک َ] (اِ) کتیراء. کثیراء. (منتهی الارب) (بحر الجواهر). کتیره. (بحرالجواهر). صمغ قتاد است یا رطوبتی که از بیخ نوعی از درخت که به کوه بیروت و لبنان روید حاصل شود. (منتهی الارب). صمغ قتاد است که برنگهای سفید و زرد است وسفید آن نیکوتر است. (بحر الجواهر). صمغ مانندی غیرمحلول در آب که از بوته ٔ قتاد گیرند و زولزده نیز گویند و آن بوته ای است که شتر آن را می خورد. (ناظم الاطباء). نوعی از صمغ است که از بعضی درختان جاری شود و شیئی است سفید یا زرد یا گندمگون و آن را طعمی نیست و از درخت جاری شده در جای خود منجمد گردد و چون در آب افتد باد کرده لعاب لزجی از آن بوجود آید. (قاموس کتاب مقدس). صمغی است که از برخی گونه های گون که معمولاً به نام گون کتیرا خوانده می شود. حاصل می گردد. برای تحصیل کتیرا، گون را تیغ زنند (تمام گونه های گون دارای کتیرا می باشد ولی گونه های پر صمغ آن را انتخاب می کنند و تیغ می زنند و همین را گون کتیرا می نامند). کتیرا یکی از اقلام صادراتی مهم کشور ماست. کتیرا در گرمای صد درجه پانزده درصد آب خود را از دست می دهد. خاکستر حاصل از آن چهار درصد است و شامل کربنات دوشو و فسفاتها و غیره است. کتیرا در آب حل نمی شود ولی بصورت لعاب چسبنده ای در می آید. اگر مقداری از کتیرا پس از قرار گرفتن در آب زیر میکرسکپ مطالعه گردد سلولهای تغییر شکل یافته ای با جدارهای ضخیم در آن تشخیص داده می شود. در مرکز این سلولها دانه های نشاسته بصورت ذرات کوچک و گرد یابه اشکال دیگر دیده می شود. از هیدرولیز کتیرا دو قسمت محلول و غیر محلول نتیجه می شود. قسمت محلول آن به نام تراگاکانتین موسوم است و عبارت از یک اسید اورونیک متصل به چند ملکول آرابینوز می باشد و قسمت غیر محلول آن باسورین نامیده می شود که منحصراً شامل اسید گالاکتورونیک متصل بقندهای گالاکتوز و گزیلوز می باشد. بعلاوه قندهای آزاد و مشتقات متوکسیل نیز در آن یافت می شود. کتیرا فاقد هرگونه اثر درمانی است. مع هذا چون دارویی امولسیون دهنده است برای معلق نگه داشتن پودرهای دارویی غیر محلول از آن استفاده می کنند و نیز در تهیه ٔ قرصهای بوم دوتلو و بی کربنات دو سود و کلرات دو پتاسیم و کلریدرات دوکاکوئین و غیره از آن استفاده می شود. در صنعت، کتیرا در نساجی و ساختن چسب و کاغذسازی و کفاشی وغیره مصرف می گردد. در اکثر نقاط ایران خصوصاً در مشهد و سبزوار و سلطان آباد و تربت حیدریه و کرمان و ملایر و کردستان و شیراز کتیرا بدست می آید. رنگهای کتیرا عبارتند از سفید و زرد و قهوه یی کم رنگ و قهوه یی پررنگ. صمغ کتیرا تا اندازه ای شفاف و بیمزه و لزج است. سه نوع کتیرا در بازار معروف است: کتیرای ورقی، کتیرای مفتولی و کتیرای معمولی. (فرهنگ فارسی معین).
- کتیرای بیضاء، یکی از گونه های گون که از آن کتیرا گیرند. (فرهنگ فارسی معین).
- کتیرای معمولی، بشکل لوله و مدور می باشد و در نتیجه صدماتی که تصادفاً به ساقه ٔ بوته وارد آید حاصل می شود. این کتیرا طالب زیاد ندارد. (از فرهنگ فارسی معین).
- کتیرای مفتولی، این گونه کتیرا با فرو بردن میخ یا سیخی در ساقه ٔ بوته حاصل می شود. (از فرهنگ فارسی معین).
- کتیرای ورقی، این نوع کتیرا از تیغ زدن ساقه بدست می آید. قسمت اعظم محصول کتیرای ایران از این نوع است. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به کتیره شود.


کتیرا زدن

کتیرا زدن. [ک َ زَ دَ] (مص مرکب) تیغ زدن گون تا صمغ آن که کتیرا باشد بیرون آید. کتیرا گرفتن.


کتیرا گرفتن

کتیرا گرفتن. [ک َ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب) گرفتن و گرد آوردن صمغ کتیرا از بوته.


گیاه

گیاه. (اِ) گیا. گیاغ. (از برهان) (انجمن آرای ناصری). حشیش و نبات. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 314). رستنی کوچک از علف و بوته در مقابل درخت. (فرهنگ نظام). علف سبز و سبزه و نبات و علف خشک. (ناظم الاطباء). رُستنی. روییدنی. نامی. نامیه:
سپاهی بیامد به درگاه شاه
که چندان نبد بر زمین بر گیاه.
فردوسی.
چو کاسموی گیاهان او برهنه ز برگ
چو شاخ رنگ درختان او تهی از بار.
فرخی.
آب حیوان از دو چشمش بدوید و بچکید
تا برست از دل و از دیده ٔ معشوق گیاه.
منوچهری.
باد سخت گیاه ضعیف را بیفکند. (کلیله و دمنه).
بر خود آن را که پادشاهی نیست
بر گیاهیش پادشامشمار.
سنایی.
دید امروز که در جنب تو هستند همه
رنگ حلوای سر کوی و گیاه لب بام.
انوری.
مرثیت های او مگر دل خاک
بر زبان گیاه میگوید.
خاقانی.
فتنه شدن بر گیاه خشک نه مردی است
خاصه به وقتی که تازه گل به برآید.
خاقانی.
پشّه آمد از حدیقه وز گیاه
وز سلیمان نبی شد دادخواه.
مولوی.
تا بریزد بر گیاه رسته ای
تا بشوید روی هر ناشسته ای.
مولوی.
سَرَب یا سَرِب، گیاه. سَدیر؛ گیاه. تَنقُل، گیاه خشک. دِمدِم، گیاه خشک. دِندِم، گیاه کهنه ٔ سیاه. ضَعَه. گیاه شور. عُشب. گیاه تر. عَم، حشیش [گیاه خشک]. عَیشومَه؛ گیاه خشک. غَفر؛ گیاه ریزه. وَدیس، گیاه خشک. وَراق، گیاه. هَشیم، هر گیاه خشک. یَعموم، گیاه دراز. (منتهی الارب).
- مهرگیاه. رجوع به ذیل همین ترکیب شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

کتیرا

شیره ای است که از گیاه خارداری بنام گون گرفته و آنرا با تیغ زدن ساقه های گیاه بدست می آورند و بیشتر در نساجی و پارچه بافی و کاغذ سازی و ساختن چسب بکار می رود

فرهنگ معین

کتیرا

(کَ) [سر.] (اِ.) صمغی است در مغز ساقه گون که چون در آخر بهار آن را ببرند با فشار از ساقه بیرون می آید. این ماده بیشتر در نساجی و پارچه بافی و کاغذسازی و ساختن چسب به کار می رود.

فرهنگ گیاهان

کتیرا

کثیرا

فرهنگ عمید

کتیرا

شیرۀ خشک‌شدۀ گون که از شکاف ساقه‌های آن به دست می‌آید و مصرف دارویی و صنعتی دارد،

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

گیاه سمغ کتیرا

1767

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری